شهر حیره
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
در گذشته این جایگاه به نام (تلال صنین) در حیره شناخته می شد. و هر سنگ آن نشانه ای است از تاریخ کهن این جایگاه تاریخی. همچنین وی افزود: جای تعجب دارد که در این اثر تاریخی هیچ تلاشی برای کاوشگری که می تواند راز و رمزهای این تمدنها را آشکار نماید، به انجام نرسیده بلکه دچار دستبردهای بسیاری نیز شده است.
آقای طریحی در ادامه افزود: این تپه ها که در گذشته عبارت بودند از کاخ های مملکت حیره که در آنها نعمان ابن منذر به اسارت کشیده شد و اعراب از آنها به عنوان دیدبانی نظامی بر علیه ایرانیان بهره بردند. و حیره بخشی از چهار گوشه ی تمدن در عراق است که از بابل آغاز و تا الحیره ادامه یافته و سپس از کوفه گذشته و در پایان به نجف اشرف رسیده است.
 

بررسي جايگاه قبايل عرب مسيحي ايران در روند فتوحات مسلمانان در عراق

دكتر محمدعلي چلونگر*
مريم سليماني**

اعراب از روزگاران كهن وارد سرزمين‌هاي حاصلخيز بين‌النهرين (عراق) شدند. مهاجرت آنان به حدي گسترده بود كه بر ساكنان منطقه غلبه يافتند و به تدريج بافت جمعيتي عراق را دگرگون كردند. برخي از اين قبايل به دليل همجواري با مراكز مسيحي در بين‌النهرين به آيين مسيح گرويدند. اعراب مهاجر توانستند تحت حمايت ساسانيان دولت لخميان را در حيره تشكيل دهند. دولت ايران براي حفظ مرزهاي خويش از آنان در برابر اعراب بدوي و امپراتوري بيزانس بهره مي‌جست.
با آغاز فتوحات مسلمانان در ناحية عراق، قبايل عرب مسيحي در برابر هم نژادان خويش قرار گرفتند. بررسي واكنش سلبي و سپس ايجابي اين قبايل مي­تواند به روشن­تر كردن تصوير چگونگي فتح اين منطقه كمك كند. اين مقاله به بررسي اين موضوع پرداخته است.

واژه­هاي كليدي: ايران، عراق، فتوحات، مسيحيان، قبايل عرب.

مقدمه

از زمان اشكانيان آيين مسيحيت در ايران رسوخ يافت و در زمان ساسانيان گسترش بيشتري پيدا كرد. ساسانيان از همان سال‌هاي نخست بر جمعيت‌هاي مسيحي فراواني در بين‌النهرين و مرزهاي سوريه و ارمنستان فرمانروايي مي‌كردند. علاوه بر اين، سياست‌هاي دولت مركزي ايران در زمان جنگ با امپراطوري بيزانس نيز باعث ازدياد بيشتر جمعيت مسيحيان در ايران گشت؛ ساسانيان در اين جنگ‌ها گاه تمامي ساكنان يك ناحيه يا شهر را به نقاط داخلي قلمرو خويش كوچ مي‌دادند. چون قسمت اعظم اين مهاجران عيسوي مذهب بودند در هر گوشه‌اي از ايران مسيحيت به صورت محدود رواج يافت. مبلغان مسيحي براي گسترش آيين خود تلاش زيادي انجام دادند، اما نتيجه‌اي به دست نياوردند و مسيحيان در اغلب شهرها در اقليت به سر مي‌بردند. تنها مسيحيت در سواد (عراق) به عنوان مقر جاثليق نسطوريان و پايگاه تبليغي آنان رشد چشمگيري داشت. در اين ناحيه بيشترين پيروان مسيحيت را اعراب مهاجر و آراميان تشكيل مي‌دادند.
اعراب كه جمعيت قابل ملاحظه‌اي در عراق داشتند، به عنوان متحدان دولت مركزي ايران از مرزهاي غربي ايران محافظت مي‌كردند. هنگامي كه مسلمانان حملات خود را متوجه عراق كردند، پيوستن قبايل عرب مسيحي به مسلمانان سبب تسريع فتوحات گرديد. از اين منظر مقاله حاضر ضمن مشخص نمودن جايگاه قبايل عرب مسيحي در روند فتوحات، در صدد تبيين علل پيوستن آنان به مسلمانان است.

حضور اعراب در سواد و تشكيل دولت لخميان

مسلمانان بخش جنوبي سرزمين بين‌النهرين را سواد يا عراق نام نهادند. اعراب به جهت كثرت زراعت و پوشش گياهي بر سطح زمين، آن گونه كه گويي زمين سياه شده است اين ولايت را سواد خواندند.1 اين سرزمين در شمال جزيرة العرب و شرق سرزمين شامات قرار داشت و پيش از دوران اسلامي جزئي از تقسيمات چهارگانه ايران بود و سورستان خوانده مي‌شد.2
در اواخر دوره ساساني عراق نيز مانند سوريه موطن دوم عرب‌هايي بود كه از روزگاران كهن وارد اين سرزمين شده بودند. حمزه اصفهاني آغاز اين مهاجرت را پس از سيل عرم مي‌داند.3 اين مهاجرت‌ها به حدي گسترده بود كه بر ساكنان بومي مناطق غلبه يافتند و به تدريج بافت جمعيتي اين مناطق را دگرگون كردند به گونه‌اي كه نبطي‌ها كه ساكنان قديم عراق و از بقاياي بابليان و سريانيان بودند در اقليت به سر مي‌بردند.4

در ميان قبايل عرب كه به سرزمين بين‌النهرين آمدند و در عراق ساكن شدند نام تَنوخ بيشتر نمايان است. تنوخ شاخه‌اي از قوام ازد بود. امير آنان، مالك بن فهم، با گروهي از ازديان به عراق آمدند و در حدود حيره و انبار چادرهاي خويش را برپا كردند.5 مالك، انبار را به عنوان اقامتگاه خويش برگزيد.6 در مورد تاريخ مهاجرت تنوخ به عراق نظري قطعي نمي‌توان ابراز داشت روتشتان نيمه دوم قرن سوم ميلادي را مطرح مي‌كند.7 برخي از تنوخيان در زمان اردشير بابكان مجبور به ترك عراق گشتند و گروهي از آنان به خواسته‌هاي وي تن دادند و در عراق باقي ماندند.8 اين اعراب چادرنشين كم‌كم شهرنشين شدند، از اين رو آنان به همراه عباد و اَحلاف، جمعيت اصلي شهر حيره را تشكيل مي‌دادند. احلاف، مردمان نقاط گوناگوني بودند كه به حيره روي آورده بودند و با ساكنان آن هم­پيمان شده بودند. عباد گروه نسبتاً بزرگي در حيره بودند. در اين كه اصل واژه عباد چيست و خود از كجا آمده‌اند، سخن بسيار رفته است كه اغلب خالي از افسانه نيست. گويند؛ گروهي نزد كسري انوشيروان رفتند كه نامشان همه با عباد شروع مي شد. كسري گفت: پس شما همه عباد هستيد، يا چون شاهپور به آنان حمله برد ايشان اين شعار را برگزيدند: يا عبادالله. از آن جا آنان را عباد خواندند.9
همچنين بيشتر ساكنان انبار در دوره ساساني نيز از قبايل عرب به ويژه تنوخ بود. نخستين امير تنوخيان مالك بن فهم ازدي بود. پس از وي فرزندش جَذيمة بن الاَبرش از سوي اردشير اوّل حاكم گرديد.10

پس از جزيمه حكومت به خواهر زاده‌اش عمرو بن عدي بن نصر رسيد. او بنيان‌گذار دولت لخميان در حيره بود. هسته اصلي آنان از تنوخيان تشكيل گرديد. لخميان در منابع عربي معمولاً با نام‌هاي مناذره، نعمانيه و آل نصر معروفند. منذر و نعمان دو نام معروفي بودند كه اعضاي اين دودمان داشتند. عمروبن عدي براي نخستين بار مركز حكومت خويش را حيره قرار داد.11 در حقيقت لخميان تابع دولت مركزي ايران بودند و تا اندازه زيادي به حمايت‌هاي سياسي و نظامي دولت ايران متكي بودند. ساسانيان با تقويت قدرت اين دولت دست نشانده از آنان به مثابه سدي در برابر تهاجمات روميان استفاده مي‌كردند.

نفوذ آيين مسيحيت در ميان لخميان

مردمان حيره، مهم‌ترين شهر عرب‌نشين مرز غربي ايران، در آغاز بت‌پرست بودند. اعراب در كنار ساكنان بومي آن ناحيه كه زرتشتي، صابئي و يهودي بودند، زندگي مي‌كردند. نام برخي از بت‌هاي ايشان در تاريخ ثبت شده است، از جمله دو بت معروف ضيزنان كه بر دروازه‌هاي شهر نصب شده بود و در جنگ‌ها از آن ياري مي‌خواستند.12 بت‌هاي اللات، العزي، و سبد از ديگر بت‌هاي حيره بودند.13
انتشار مسيحيت در عراق همانند پذيرش مسيحيت در سرزمين سوريه در درجه نخست از سوي سريانيان صورت گرفت. تنوخيان به تدريج تحت تأثير مبلغان مسيحي مونوفيزيت (يعقوبيان) به آيين مسيحيت در آمدند. سرزمين لخميان منطقه وسيعي براي فعاليت آنان به شمار مي‌رفت.14 در قرن چهارم ميلادي تبليغ اين آيين در ميان اعراب بين‌النهرين مانند ديگر نقاط ايران با دشواري مواجه گرديد. اما در سده پنجم ميلادي دو عامل باعث انتشار گسترده مسيحيت در ميان اعراب گرديد:
1- در اين زمان كليساي ايران از كليساي قسطنطنيه جدا و آيين نسطوري15 در ايران به رسميت شناخته شد. پادشاهان ساساني به حمايت از اين آيين در مقابل يعقوبيان16 و ارتدكس‌ها17 پرداختند. مبلغان نسطوري همچون مارابا در حيره و در ميان لخميان دست به تلاش‌هاي گسترده‌اي زدند و در سايه چنين تلاش‌هايي اعراب ايران به آيين نسطوري گرايش يافتند؛18

2- اخراج نسطوريان از سوي امپراطوري روم شرقي در سده پنجم و مهاجرت آنان به ايران مهم‌ترين عامل انتشار مسيحيت در ميان قبايل عرب بود. ورود مبلغان نسطوري به ايران و قراردادن نصيبين به عنوان پايگاه خود، سبب تماس مستقيم مبلغان نسطوري با اعراب گرديد و مسيحيت در سطح گسترده‌اي در بين‌النهرين گسترش يافت.19
به تدريج حيره، مركز دولت لخميان، به يكي از مهم‌ترين مراكز مسيحي در سرزمين‌هاي عرب‌نشين گرديد. وجود دير‌هاي متعدد همچون الأسكون،20 سَوَّا،21 عَلقَمَه،22 هند صغرا23 و هند كبرا24 در حيره گواه روشني بر انتشار مسيحيت در ميان اعراب است. كتاب هشام بن كلبي تحت عنوان كتاب الحيره و تسميه البيع و الديارات و نسب العباد نيز نشان دهنده انتشار گسترده مسيحيت در اين ناحيه است. مؤلف در اين كتاب ضمن توصيف شهر حيره به ذكر كليساها و ديرهاي مسيحيان در پيش از اسلام مي‌پردازد.25

با وجود گسترش مسيحيت در حيره، مركز لخميان، پادشاهان لخمي تا سال‌هاي بعد سرسختانه در شرك و بت‌پرستي باقي ماندند. روتشتاين علت اين امر را در موقعيت ايشان در برابر شاهان ايران دانسته است.26 ضمن آن كه گرايش به مسيحيت براي آنان امتيازات مادي و سياسي نداشت.27
گرچه پادشاهان لخمي همچنان بر آيين پدران خويش باقي ماندند اما مسيحيت در خاندان آنان نفوذ يافت؛ همسر منذر سوم مسيحي بود. همچنين مادر عمرو بن هند ـ دختر حارث بن عمرو ـ دير هند كبرا و دختر نعمان بن منذر دير هند صغرا را بنا نهاد.28 تنها نعمان بن منذر، آخرين پادشاه لخميان، به آيين مسيح ايمان آورد.29 و ديرلُلَّج را در حيره بنا كرد.30 با پذيرش آيين مسيح از سوي نعمان بسياري از اعراب حيره نيز مسيحي شدند.31 نعمان به شدت تحت تأثير مريناي مسيحي بود به طوري كه بدون كسب اجازه از او به كاري نمي‌پرداخت.32 فرزند نعمان بن منذر نيز پس از پدر به ساخت كليساها و ديرها پرداخت.33

قبايل ديگر عرب مسيحي

چنان كه ذكر شد، قبايل عرب متعددي به بين‌النهرين مهاجرت كردند. قبيله تغلب از قبايل بزرگي بود كه از يمامه به بين‌النهرين مهاجرت كردند و در جزيره و عراق سكونت يافتند. اين قبيله به همراه سه قبيله شيبان، اِياد و بَهراء از «رضفات العرب» به شمار مي‌رفتند.34 آنان پيش از شيبانيان بر قبايل ربيعه سلطه داشتند.35 تغلبيان، همانند ديگر قبايل ربيعه، در عصر جاهليت بت‌پرست بودند، اما به علت سكونت در بين‌النهرين به مسيحيت گرايش يافتند به گونه‌اي كه در حوادث قرن هفتم در زمره قبايل عرب مسيحي قرار مي‌گيرند.36 ديرلُبّي در جانب شرقي فرات از منازل اين قبيله بود.37
اياديان، از تيره‌هاي قبيله عدنانيان، از ديگر اعرابي بودند كه به آيين مسيحيت گرايش يافتند. آنان از يمامه به سواد مهاجرت كردند و سنداد را مركز اصلي خويش قرار دادند.38 همچنين آنان در خورنق، سدير، باروق،39 صَندوداء و عانات40 ساكن شدند. اياديان زمستان‌ها را در جزيره به سر مي‌بردند و تابستان‌ها به منطقه سواد مي‌آمدند و گاه دست به غارت نواحي اطراف مي‌زدند.41 از اين رو و در زمان خسرو انوشيروان آنان مورد خشم پادشاه ايران قرار گرفتند و تعداد زيادي از آنان به ناچار به تكريت واز آن جا به شام هجرت كردند.42 در آستانه ظهور اسلام، آنان از جمله قبابل مسيحي به شمار مي‌آمدند. بناي ديرالسّوا در نزديكي حيره43 و ديرالأعور44 در اطراف كوفه يادگاري از اياديان در عراق بود.

عِجل، ضُبيعه و نَمِر نيز از جمله قبايل عرب بودند كه در اثر مجاورت مسيحيان بين‌النهرين به آيين مسيحيت گرويدند.45 اين قبايل در زمره مسيحيان نسطوري قرار داشتند. در ميان قبايل عرب تنها قبيله طي بود كه مذهب يعقوبي را پذيرفتند. بخشي از اين قبيله در سواد سكونت داشت. آنان در اختيار لخميان قرار مي‌گرفتند و در شمار سپاهيان ساساني محسوب مي‌شدند.46 گروهي از آنان پيرو گئورگيوس - جرجيس - اسقف يعقوبي بودند كه در سال 742 م. درگذشت.47 دير حنظله در عراق متعلق به اين قبيله بود.48

سواد در آستانه فتح مسلمانان

از زمان رسالت پيامبر تا به خلافت رسيدن ابوبكر، در عراق كه مركز امپراطوري ساسانيان نيز در آن قرار داشت وقايعي رخ داد كه سيادت ايرانيان بر اين منطقه را تهديد مي‌كرد؛ عقب نشيني خسروپرويز از برابر روميان و هجوم روميان به اين منطقه و انقراض دولت لخميان دو عامل مهم ضعف ايران در اين منطقه بود. خسرو پرويز، نعمان بن منذر، آخرين امير لخميان را در پاي فيل افكند.49 علي رغم آن كه سقوط لخميان ناشي از خود كامگي خسرو پرويز بود اما اين دولت دست نشانده نيز در اين زمان در ضعف به سر مي‌برد. اين امر را مي‌توان از تغيير حكمرانان متعدد در اواخر حكومتشان استنتاج كرد. يعقوبي به اختلافات موجود در حيره اشاره مي‌كند.50 پس از انقراض لخميان، اعراب بدوي فرصت يافتند تا در عراق به تاخت و تاز بپردازند. در اين هنگام دولت مركزي ايران در ضعف و انحطاط به سر مي‌برد؛ سلطنت‌هاي كوتاه و خون آلود كه بعد از خسرو پرويز تيسفون را دچار آشوب و جنگ‌هاي خانگي كرده بود بدويان را به غارت و چپاول و تعدّي دلير كرد. بعضي از طوايف ساكن در سرحدات غربي ايران به آبادي‌ها و شهرهاي سواد تجاوز مي‌كردند. در اين ميان، قبايل عجل و بني شيبان از ديگران گستاخ‌تر بودند. عجل در نواحي بصره و ابله به تاخت و تاز مي‌پرداخت51 و بني شيبان كه روزگاري دست نشانده ايران بود، حملات خود را متوجه ناحيه حيره كرده بود. در يكي از اين نبردها شيبانيان در ناحيه ذوقار به دسته‌اي از لشكريان ايران آسيب رساندند كه موجب فرو ريختن هيبت امپراتوري ساسانيان در بين‌النهرين گرديد. عرب‌ها در اين زمينه داستان‌ها ساختند و شعرها سرودند.52 ابوالفرج علت اين جنگ را قتل نعمان پادشاه حيره بيان مي‌كند.53 و از آن پس شيبانيان به حملات خود به بين النهرين ادامه دادند به خصوص كه در اين زمان فرمانروايان ايران اين تجاوزات را خطرناك نمي‌ديدند و تدبيري براي آن نمي‌انديشيدند.

همچنين حوادثي كه در پايتخت رخ داد، اعراب را در قبال ايران گستاخ‌تر كرد. در اين زمان پوران دخت بر تخت شاهي نشست، از اين رو در سرزمين‌هاي اطراف شايع شد كه در بين نام آوران ايران مردي نمانده است و ايرانيان به درگاه زنان پناه برده‌اند.
اعراب كه در اين هنگام هيچ مانعي بر سر راه خود نمي‌ديدند به عراق حمله‌ور مي‌شدند و به غارت مناطق مي‌پرداختند و اوضاع را بيش از پيش بر ساكنان عراق به خصوص نبطي‌ها، كه بيشتر در معرض غارت بودند، سخت و دشوار نمودند.54 در همين ايام،‌ مسئله گرايش اشراف ايراني يمن به اسلام رخ داد و وقايع رده و جنگ با مرتدان پاي مسلمانان را به اين منطقه باز كرد.

فتوح عراق

اعراب مسلمان در ناحيه غربي جزيرة العرب زندگي مي‌كردند با اين حال با شرق جزيره العرب نيز ارتباط داشتند. پس از رحلت پيامبر اسلام، ارتداد بيش از هر جاي ديگري در نواحي شرقي جزيره به ويژه سرزمين نجد رواج يافت.
مسلمانان براي سركوبي اين شورش‌ها بدان سوي اعزام شدند. فرماندهي بخشي از اين حملات را خالد بن وليد برعهده داشت. او به تدريج براي سركوبي قبايل مزبور در نواحي جنوب عراق قرار گرفت.
پيش از ورود خالد به عراق مثني بن حارثه، رئيس قبيله بني شيبان، از ابوبكر خواست كه به ايرانيان بتازد.55 مثني با اين كار خواست تا به ياري اعراب مسلمان تهاجمات خود را به صورت گسترده در نواحي عراق ادامه دهد. خالد چون در يمامه و بحرين از جنگ‌هاي رده فارغ شد، به دستور خليفه در محرم سال دوازدهم رهسپار عراق گرديد و مثني بن حارثه تحت فرماندهي خالد قرار گرفت.56 بلاذري مي‌گويد مذعور بن عِجلي نيز از ابوبكر دستور جنگ گرفت و از سوي ديگر به ولايات سواد هجوم آورد.57 در مورد نخستين مناطق مورد تهاجم خالد و مثني در عراق روايت‌هاي مختلفي هست چون خالد به عراق رسيد لشكر خود را به سه دسته تقسيم كرد؛ يك دسته به فرماندهي مثني را پيش آهنگ سپاه ساخت. دسته‌اي را به همراه عدي بن حاتم روانه كرد و خود نيز با عده‌اي به دنبال آنان رهسپار شد. نخستين درگيري مسلمانان با سپاهيان ايران در ذات السلاسل بود كه سپاه ايران شكست خورد و هرمز، سردار تند خوي ايراني كشته شد.58 پس از آن اُبُلِّه به دست مسلمانان فتح شد. بلاذري متذكر مي‌شود كه پيكار ابله نخستين جنگ مسلمانان در اين منطقه بود.59

آنگاه خالد به خُرَيبَه رفت و آن جا را گشود. خريبه اسلحه خانه ايرانيان بود.60 خالد در مذار بار ديگر با لشكر شكست خورده هرمز روبه‌رو شد و بر آنان غلبه كرد. پس از آن واقعه ثَّني رخ داد.61 خالد سپس به جانب كسكر رفت. در طي مسير در ولجه با سپاهي مركب از ايرانيان و اعراب مسيحي مواجه شد. در اين جنگ عده‌اي از مسيحيان قبيله بكر بن وائل كه در بحرين نيز با مسلمانان جنگيده بودند و نيز مسيحياني از بني عجل با خالد به جنگ پرداختند. در اين جنگ بسياري از اعراب مسيحي كه ايرانيان را در مقابل اعراب ياري مي‌دادند كشته شدند و پسر عبدالاسود، رئيس عجليان، و جابر بن بجير از بزرگان اين قبيله اسير شدند.62 اعراب بكري به انتقام خون‌هايي كه از آنها ريخته شده بود با ديگر اعراب نصراني همچون عجل، تيم‌اللات، ضبيعه و اعراب حوالي حيره متحد شدند و در اُلَّيس - از قراي انبار - تجمع كردند و اردشير به بهمن جادويه نوشت كه به ياري مسيحيان عرب به اليس برود.63 جابان، سردار ايراني با سپاهي از مسيحيان عرب، چون اعراب را ناچيز مي‌شمردند آسوده به طعام نشستند. اين كار سبب خشم خالد شد. جنگ اليس جنگي سخت و خونين بود و گفته‌اند كه خالد از خون اسيران جوي خون راه انداخت. از اين رو نهري كه در محل جنگ وجود داشت بعدها نهر الدّم نام گرفت.64 طبري شمار كشته شدگان را هفتاد هزار نفر ذكر كرده است.65 اگر چه در اين گزارش مبالغه شده است اما اين امر گوياي تعداد زياد كشته شدگان است. خالد سپس به اَمغيشيا رفت و اين شهر را ويران كرد66 و از آن جا آهنگ حيره كرد. آزادبه، مرزبان آن جا، گريخت و بزرگان حيره بر صد هزار و به قولي هشتاد هزار درهم با مسلمانان صلح كردند.67

پس از فتح حيره، بانقيا به دست بشير بن سعد فتح شد.68 فتح حيره و بانقيا راه تصرف شهرهاي بين‌النهرين جنوبي را هموار كرد. دهقانان اين مناطق بر جزيه با مسلمانان صلح كردند. خالد پس از اين به سوي انبار عزيمت كرد. خالد در انبار با لشكر ايراني به فرماندهي شيرزاد مواجه شد و بر او پيروز گرديد. اعراب اين جنگ را ذات العيون گويند. مردم انبار - كه از اعراب نصراني به ويژه از تنوخ و قضاعه بودند - پس از محاصره حاضر به پذيرش صلح شدند.69
آنگاه خالد رهسپار عين التمر، اسلحه خانه بزرگ ايرانيان شد.70 اعراب نمر، تَغلِب و اياد كه در فرمان عقبه بن ابي عقه بودند به مهران پيوستند و در آن جا لشگرگاه زدند.71

بلاذري به نقل از كلبي روايت مي‌كند كه خالد با سر كرده نمريان به نام هلال بن عقبه جنگ كرد و بر او پيروز شد. هلال در جنگ كشته شد.72 خالد دژ شهر را محاصره كرد. مردم امان خواستند، اما خالد نپذيرفت و دژ به جنگ گشوده شد. خالد پس از اين جنگ با كليسايي مواجه شد كه مسيحياني در آن مشغول عبادت بودند. خالد آنان را اسير كرد؛ از جمله اسيران حمران بن أبان بن خالد نمري، سيرين پدر محمد بن سيرين، برادرش يحيي بن سيرين و معبد بن سيرين بودند.73 به نقلي، خالد دژ عين التمر را به صلح گشود و اين اسيران را در ناحيه‌اي ديگر يافت.74 در زماني كه خالد در عين التمر بود نسير بن ديسم بن ثور را به چشمه‌اي كه از آن بنو تغلب بود فرستاد و او شبانه بر تغلبيان تاخت و آنان را كشت و اسير كرد.75

پس از فراغت خالد از كار عَين‌التَّمر، عياض بن غنم از او براي دفع اعراب مسيحي در ناحيه دومة الجندل كمك خواست. خالد به دومه رفت. در آن جا با قبايل بهراء، كلب، غسان، تنوخ، ضجاعمه برخورد كرد. وديعه كلبي با مردم كلب و بهراء، ابن حدرجان با مردم ضُجاعم، و ابن ايهم با گروهي از غسانيان وتنوخ آمده بودند و كار را بر عياض تنگ كرده بود.76 خالد بر آنان پيروزي يافت و زن و فرزندانشان را به اسارت برد.77 اعراب تغلب و بعضي از طوايف جزيره از غيبت خالد استفاده كردند و به خونخواهي عقه سر بر آوردند؛ از اين رو خالد براي سامان دادن امور به حيره بازگشت. خالد قسم خورده بود كه تغلبيان را در ديارشان غافلگير كند و چنان كرد. ربيعه بن بجير تغلبي نيز كه به خونخواهي عقه در ثني و بِشر فرود آمده بود، خالد بر آنان تاخت و آنان را غافلگير ساخت.78 مقارن اين احوال ابوبكر به خالد دستور داد كه عراق را رها كرده و عازم شام گردد و مسلمانان را ياري نمايد. در بازگشت خالد از عراق درگيري‌هاي پراكنده‌اي رخ داد.
چون خالد به شام رفت شهرهاي سواد سر از فرمان مسلمانان فرو پيچيدند. مثني كه نيروهايي در اختيار داشت در اين هنگام در مقابل دسته‌اي از سپاه ايرانيان كه به سوي حيره براي سركوب او گسيل شده بودند، عقب‌نشيني كرد و به منزلگاه ديرين خود در خفان رفت و بعد آهنگ مدينه كرد. در اين زمان ابوبكر در بستر بيماري بود. سپس عمر به خلافت دست يافت.79

چون عمر به خلافت دست يافت، ابوعبيده را به سوي عراق فرستاد و طي نامه‌اي به مثني دستور داد كه از فرمان ابوعبيده تجاوز نكند.80 در اين زمان يزدگرد در تيسفون به قدرت رسيد. رستم فرخ زاد كه مقارن اين ايام سپهسالار ايران شد و زمام امور را در دست گرفت براي جلوگيري از پيشروي مسلمانان دست به تدارك زده بود، از جمله دهقانان سواد را بر اعراب مسلمان شوراند.81 ابوعبيده چون به عراق رسيد نزديك حيره فرود آمد. جابان با لشكري براي دفع او رهسپار شد. در جنگي كه رخ داد جابان شكست خورد و اسير گشت و لشكر ايرانيان پراكنده شد.82 مسلمانان در چندين نبرد پراكنده پيروز شدند از جمله در زندرود كه اهالي آن عهد خود را شكسته بودند.83
پس از آن بار ديگر مسلمانان در كرانه شرقي فرات با ايرانيان مواجه شدند بهمن جادويه به سوي مسلمانان شتافت. مسلمانان با كمك اهالي بانقيا - مطابق با صلحي كه در گذشته جهت ياري مسلمانان با آنان بسته بودند - پلي ساختند. اين پيكار كه موسوم به جسر شد به چيرگي ايرانيان و قتل ابوعبيده انجاميد (رمضان سال سيزدهم).84 پس از اين رويداد خليفه يك سال درنگ كرده و از فرستادن لشكر خودداري نمود.

خليفه دوم بار ديگر مردم را به جهاد فراخواند و به غنايم كسري ترغيب كرد. اما مردم ديگر تمايلي براي رفتن به عراق نداشتند و از حشمت و عدت ايرانيان وحشت داشتند.85 سرانجام جرير بن عبدالله با طايفه بجيله حاضر گرديد به سوي عراق روند به شرطي كه از غنايم بهره بيشتري يابند و خليفه نيز پذيرفت.86 مسلمانان توانستند برخي از نواحي از دست رفته را به دست آورند و سرانجام با سپاه ايرانيان به فرماندهي مهران رو به رو شدند. نبرد در منطقه‌اي به نام بُوَيب رخ داد. در حين جنگ جواني نصراني از قبيله بني تغلب خود را به مهران رسانيد و او را كشت و بر اسب او سوار شد و فرياد برآورد كه من او را كشتم. در اين جنگ طبري از حضور گروهي از تغلبيان مسيحي در كنار مسلمانان سخن مي‌گويد.87 مسلمانان در اين جنگ پيروز شدند. مثني به انبار تاخت و در انبار، مرزبان ايراني به نام بسفرج را وادار نمود كه تا راه او را بگشايند و به سوي بغداد رفت و بازار بغداد را غارت كرد.88 فرات بن حيّان تغلبي و عتيبه بن نهّاس را روانه كرد و دستور داد بر قبيله تغلب در صفين بتازند و خود نيز در پي آنان روان شد. در صفين اعراب نمر و تغلب كه در جاهليت با طوايف بكر بن وائل جنگ‌هاي فراواني كرده بودند، حضور داشتند. اين دسته از سپاه مثني به راهنمايي سه تن از تغلبيان به سوي قبيله تغلب رفت و بر آنان تاخت و كاروان‌هاي آنان را غارت كرد و جنگاوران آنان را كشت و زنان و فرزندانشان را به اسيري گرفت.89 مسلمانان در جنوب شرقي تا سواحل دجله و از شمال تا بغداد به تاخت و تازهاي خود ادامه دادند و پي در پي به مناطق بين حيره و كسكر، كسكر و سودا، برسيما و صراه جاماسب و بين فلوجان و نهرين و عين التمر حمله مي‌كردند. در اين زمان سعد بن ابي وقاص از سوي عمر فرماندهي يافت و روانه عراق شد.90

مي‌توان گفت پس از اين درگيري‌ها اولين جنگ ميان امپراتوري ساساني و مسلمانان در منطقه‌اي به نام قادسيه در نزديكي كوفه رخ داد. شمار سپاهيان ايران را 120 هزار تن ذكر كرده‌اند و فرماندهي آنان را رستم برعهده داشت.91 مذاكرات ميان مسلمانان و ايرانيان به نتيجه‌اي نرسيد.92 ميان دو سپاه جنگ آغاز شد. رستم فرمانده ايرانيان در اين جنگ كشته شد و پارسيان به سوي تيسفون گريختند.93 در اين زمان مسلمانان قصد تيسفون كردند. تيسفون مجموعه هفت شهر بود، در كنار هم و در دو سوي دجله كه حصارهاي بلندي بر گرداگرد اين شهر كشيده شده بود. مسلمانان ابتدا ساباط را گشودند و سپس اهالي بهرسير - مسلمانان ويه اردشير را بهرسير ضبط كردند - با مسلمانان به جنگ پرداختند. در اين شهر مسيحيان فراواني زندگي مي‌كردند، مسلمانان اين شهر را تصرف كردند. سپس به سوي روميه يا روميگان كه كمي دورتر از تيسفون قرار داشت رهسپار شدند با اهالي اين شهر پيمان صلحي منعقد شد بر اين كه يا جلاي وطن كنند و يا جزيه دهند.94

مسلمانان شهرهاي غربي تيسفون را در محاصره گرفتند. مدت اين محاصره طولاني شد و در شهر قحطي سختي به وجود آمد كه مردم را به ستوه آورد و عاقبت شيرزاد با مسلمانان صلح كرد و ناچار به پذيرش جزيه شد. پيكار بعدي پارسيان با مسلمانان در جلولا بود. يزدگرد به مال و سپاه شيرزاد را ياري داد - بنا بر روايتي ديگر مهران رازي فرمانده بود - اعراب به جلولا آمدند و در برابر لشكر ايران خيمه زدند جنگ سختي روي داد كه منتهي به شكست ديگري براي ايرانيان شد95 و مناطق شرق دجله نيز به تصرف مسلمانان در آمد. اعراب ايرانيان را تا حلوان تعقيب كردند و اين شهر نيز به سرعت توسط قعقاع بن عمرو تسخير شد.96 بعد از زد و خوردهاي اندكي، ديگر مناطق سواد نيز به تصرف مسلمانان در آمد. خليفه اگر چه از فتح سواد خرسند گشت اما اجازه پيشروي در ديگر مناطق ايران را به مسلمانان نداد و بدين ترتيب منطقه سواد به تصرف مسلمانان در آمد.

عملكرد قبايل عرب مسيحي در مواجهه با مسلمانان

منطقه سواد در دو دوره زماني مورد هجوم مسلمانان قرار گرفت. ابتدا در دوران خلافت ابوبكر سپاهيان اسلام به سوي اين منطقه گسيل شدند و پس از يك سلسله زد و خوردها، خالد به فرمان ابوبكر جبهه شرقي را رها كرده به سوي شام رفت. سير دوم فتوحات در خلافت خليفه دوم از سر گرفته شد و منجر به تصرف كامل اين منطقه به دست مسلمانان گرديد. عملكرد مسيحيان در اين حملات متناسب با شرايط بود.
در دوره نخست حملات مسلمانان در زمان خلافت ابوبكر، قبايل عرب مسيحي در كنار ايرانيان و در مقابل هم نژادان خود صف‌آرايي كردند. حضور قبايلي چون بني نمر، ضبيعه، عجل، تيم‌اللات و اياد در جنگ‌ها حكايت از آن دارد كه در اين زمان آنان به حمايت از ولي نعمتان خود در مقابل مسلمانان ايستادگي كردند و از ديار خويش دفاع كردند. در برجسته‌ترين نبردها مثل اليس و وَلَجَه، بيشتر سپاهيان ايران از اعراب مسيحي تشكيل شده بود. مي‌توان گفت كه در جنگ‌هاي دوره نخست، سپاهياني كه در مقابل مسلمانان ايستادگي كردند از اعراب مسيحي تشكيل شده بودند و تنها شخصي پارسي فرماندهي آنان را برعهده گرفت.

مسلمانان در دوره نخست حملات خود به عراق جنگ‌هاي خونيني با مسيحيان داشتند و هرگز درصدد جذب آنان برنيامدند. علت اتخاذ چنين استراتژي را بايد در هدف خالد جست‌وجو كرد. خالد در نظر داشت قدرت قبايل عرب در منطقه را بشكند، از اين رو تغلبيان و نيز قبايل مطيع آنان همچون نمر و اياد را آماج حملات خود قرار داد. در عين التمر درخواست مصالحه آنان را نپذيرفت و دژ اين شهر را به عنوه* گشود و بسياري از آنان را از لب تيغ گذراند و باقي را به اسارت گرفت.97 در ثني نيز بسياري از مسيحيان تغلب كه گفته شده سي‌هزار تن بوده­اند كشته شدند.98 خالد در اليس نيز بسياري را بكشت. در اين نبرد بيشتر سپاه ايران از اعراب مسيحي مخصوصاً بني عجل تشكيل شده بود. طبري شمار كشته‌شدگان در اين جنگ را هفتاد هزار نفر ذكر كرده است.99 در اليس پس از شكست نيروي قبايل با مردم شهر صلح شد. شايان ذكر است كه خالد به دستور خليفه به مردم شهرها و دهقانان آسيبي نمي‌رساند تا به كار آباداني بلاد بپردازند.100

مرحله دوم از هجوم مسلمانان به سواد در زمان خلافت عمر چهره ديگري به خود گرفت. در اين دوره نه از مقاومت شهرها و نه از پيمان‌هاي صلح سخني به ميان آمده است و تنها به تاخت و تاز مسلمانان در برخي از شهرها اشاره شده است. در اين زمان كه يزدگرد سوم پادشاه ايران شده بود، تلاش كرد تا به اوضاع نابسامان ايران بهبود بخشد. او سپاهياني را براي مقابله با مسلمانان به عراق گسيل كرد. در اين دوره ديگر مسلمانان با مقاومت قبايل مسيحي مواجه نمي‌شد، بلكه مسيحيان به مسلمانان ياري مي‌رساندند. در نبرد جسر ابوزيد طلايي مسيحي به كمك مسلمانان شتافت. هنگامي كه شكست مسلمانان در جنگ جسر قطعي به نظر مي‌رسيد يكي از رؤساي مسيحي قبيله طي به نام اسپريوس لاريتوس داوطلب كمك به مثني شد و قايق‌هايي را كه تنها وسيله عقب‌نشيني بود آماده كرد و بدين وسيله مسلمانان توانستند از معركه بگريزند.101 مسلمانان يك سال پس از جنگ جسر فتوحات خود را از سر گرفتند. در بويب قبايل عرب مسيحي آشكارا موضع خود را در قبال مسلمانان تغيير دادند. هنگام صف‌آرايي دو سپاه در برابر هم، انس بن هلال نمري با جمعي از مسيحيان نمر و اسبان‌شان به كمك مثني آمدند و عبدالله بن كليب بن خالد با مسيحيان تغلب به مسلمانان پيوستند. اگر چه قبيله تغلب در دوره نخست با ضربات شديد مسلمانان مواجه شدند، اما در اين زمان در كنار مسلمانان قرار گرفتند و به ياري آنان پرداختند. اهميت حضور تغلبيان زماني روشن مي‌گردد كه جواني از اين قبيله مهران سردار سپاه ايران را كشت. پس از كشته شدن وي پارسيان به سوي تيسفون گريختند.
در جلولا نيز به هنگامي كه پارسيان در مقابل مسلمانان قرار گرفتند قبايل مسيحي به مسلمانان پيوستند.102 در نبردهاي بعدي نيز شاهد حضور قبايل تغلب، اياد و نمر در كنار مسلمانان هستيم.103

علل تغيير موضع قبايل عرب مسيحي را بايد در چند عامل جست‌وجو كرد:
1. در دوره نخست حملات، خالد ضربات سختي را بر پيكره اين قبايل به خصوص قبيله تغلب وارد آورد و توانست وحدت آنان را بشكند، به طوري كه در نبرد بويب عده‌اي خالد را همراهي مي‌كردند و گروهي در جنگ شركت نكردند.

2. عصبيت و هم نژادي آنان با اعراب مسلمان. اعراب مسيحي همانند برخي از هم نژادان خود صحرانشين بودند گرچه تحت تأثير محيط از آيين شرك و بت‌پرستي روي گردان شده بودند اما در شيوه زندگي خود تغييري ايجاد نكرده بودند و همچنان خصلت‌هاي خود را نگه داشته بودند. از اين رو تمايل آنان به هم نژادان خود امري طبيعي بود.
3. موفقيت مثني در همراه كردن قبايل با خويش. اين امر اگر چه از نظر مورخان دور مانده است اما مثني توانست در فاصله يك سال ميان نبرد جسر و بويب اين قبايل را با خويش همراه كند.
4. قبايل عرب مسيحي با ايرانيان هيچ گونه پيوندي نداشتند. اين قبايل از نظر نژاد و نيز مذهب با ايرانيان تفاوت داشتند آنان حتي به مكان خاصي نيز وابستگي نداشتند و زندگي كوچ نشيني خود را در مناطق بين‌النهرين ادامه مي‌دادند.
5. ايرانيان رفتار خوبي با اعراب نداشتند و اعراب در نظر آنان قومي پست و حقير بودند.
6. در اين تغيير موضع، ضعف قدرت دولت مركزي در ايران نيز مؤثر بود. پس از جنگ قادسيه كه سپاه ايران متلاشي شد ديگر اميدي به قدرت امپراتوري ساسانيان نبود.
علاوه بر موارد مذكور، در ميان قبايل عرب مسيحي قبيله طي در دوره نخست در كنار ديگر قبايل در برابر مسلمانان حضور نداشتند و در دوره بعد در نبرد جسر مسلمانان را ياري كردند. علت كمك قبيله طي را بايد در مذهب آنان كه بر مذهب يعقوبي بودند جست‌وجو كرد.104 يعقوبيان به دليل اشتراك مذهب با مردم سوريه مورد سوءظن شاهان ساساني بودند و همواره در تبليغ دين خود محدوديت‌هاي فراواني داشتند. سياست‌هاي دولت ايران در مورد يعقوبيان باعث خشم آنان از ولي نعمتان خود گرديد، از اين رو در اين نبرد مسلمانان را ياري كردند.

نفوذ اسلام در ميان اعراب مسيحي سواد

اطلاعات مربوط به جزئيات پذيرش اسلام به وسيله مسيحيان بسيار ناچيز است؛ اما چنان كه از گزارش‌هاي منابع بر مي‌آيد اغلب آنان به اسلام گرايش يافتند. آرنولد معتقد است قبايل عرب مسيحي به غير از تغلب به اسلام گرايش يافتند.105 وي مي‌نويسد پس از جنگ قادسيه بسياري از قبايل مسيحي كه در دو طرف فرات زندگي مي‌كردند نزد سعد آمدند و گفتند: «قبايلي كه ابتدا اسلام را پذيرفتند عاقل‌تر از ما بودند. اينك كه رستم كشته شده ما نيز دين جديد را مي‌پذيريم».106
در ميان قبايل عرب بني تغلب بر آيين خويش پافشاري كردند، در عين حال حاضر به پرداخت جزيه نشدند. خليفه دوم براي آن كه از گريختن آنان به سرزمين‌ روم جلوگيري كند با وساطت زرعه بن نعمان تغلبي از آنان صدقاتي دو چندان كه بر مسلمانان بود، گرفت. تغلبيان گفتند: « همين قدر كه جزيه‌اي چون جزيه عجمان بر ما مقرر نشده راضي هستيم و بر دين خويش باقي خواهيم ماند».107 همچنين شرط ديگري مبني بر آن كه كودكانشان را مسيحي نكنند بر آنان نهاده شد؛ البته آنان به اين عهد خود وفا نكردند.108 اما اسلام در ميان آنان بتدريج نفوذ يافت كه نمونه بارز آن حمدانيان هستند. بني حمدان كه خود را جزء قبيله تغلب مي‌دانستند در قرن سوم وچهارم دولت شيعي حمدانيان را در موصل و شام به وجود آوردند.

قبيله طي - بخشي كه در ناحيه سواد ساكن بودند - در زمره قبايلي بودند كه در سال‌هاي اوليه، اسلام نياوردند و بر نصرانيت خود باقي ماندند. منابع از ايمان آوردن آنان در سال‌هاي نخست مطلبي ذكر نكرده‌اند. هاني بن قبيصه طايي مأمور گرفتن جزيه از قبيله خويش براي مسلمانان بود وي تا پايان عمر بر آيين خويش باقي ماند.109
منابع تاريخي در مورد گرايش اهالي شهرهاي سواد كه اغلب مسيحيان عرب بودند سخني به ميان نمي‌آورند. چنين به نظر مي‌رسد كه آنان در سده‌هاي نخست بر آيين خويش باقي ماندند. چنان كه در كوفه پيوسته دو اسقف نسطوري و يعقوبي حضور داشتند كه در دارالرومين ساكن بودند. مسيحيان كوفه دو گروه بودند: نسطوريان شهر‌نشين بودند و يعقوبيان بيابانگرد.110 كار صرافي در اختيار اقليت مسيحي مدائن بود و مغازه صرّافان در نزديكي محلات مسيحي قرار داشت.111 به نظر مي‌رسد مسيحيت در ميان مردم شهرها و ميان دهقانان بيشتر از قبايل باقي ماند.
وجود ديرهاي متعدد در سواد كه در سده‌هاي بعد نيز رونق داشت و راهبان در آن حضور داشتند خود نشانه‌اي از تداوم مسيحيت در سده‌هاي بعد است. اين ديرها كه معمولاً در كنار دجله و داراي بناي زيبا و باغها و بستانهاي آباد بود تفرجگاه مسلمانان نيز شد و شعرا پيوسته درباره آنها شعر مي‌گفتند.

نتيجه

برخي از قبايل عربي كه به سرزمين بين‌النهرين مهاجرت كردند و در منطقه سواد ساكن شدند در مجاورت مراكز مسيحي اين سرزمين از آيين بت‌پرستي و شرك روي گردان شدند و به آيين مسيح ايمان آوردند. پادشاهان ساساني از اعراب ساكن در قلمرو خويش به خصوص دولت دست نشانده لخميان جهت حفظ مرزهاي خويش بهره مي‌جستند. در آستانه ظهور اسلام لخميان مورد خشم خسروپرويز قرار گرفتند و خسرو به دولت آنان پايان بخشيد. در پس سقوط لخميان، راه فتح عراق براي مسلمانان هموار مي‌شد. با هجوم اعراب به عراق ابتدا مرزبانان و سرداران ايراني با اجيركردن اعراب مسيحي در برابر مسلمانان قرار گرفتند و اين قبايل در كنار سرداران ايراني با مسلمانان به مقابله پرداختند. در اين زمان مسلمانان حملات خود را متوجه اين قبايل نمودند و نبردهاي خونيني با آنها داشتند. هدف مسلمانان شكست قدرت اين قبايل بود، چرا كه در اين زمان دولت مركزي ايران در ضعف به سر مي‌برد و تخت شاهي بازيچه قدرت طلبان بود از اين رو جز مقاومت‌هايي كه از سوي اين قبايل صورت گرفت تدبيري براي اين تجاوزات نمي‌انديشيدند.

مقارن با دوره دوم حملات مسلمانان يزد گرد سوم به پادشاهي رسيد. يزدگرد توانست سپاهي منظم براي مقابله با مسلمانان به عراق گسيل كند. از اين رو مسلمانان در اين دوره با پارسيان مواجه شدند. در اين زمان قبايل عرب مسيحي تغيير موضع دادند و در كنار مسلمانان با ولي نعمتان خويش به نبرد برخاستند. اين تغيير موضع ناشي از عصبيت‌ها، پيوندهاي خوني اين قبايل با مسلمانان، موفقيت‌هاي مسلمانان در سوريه و توفيق مسلمانان در همراهي نمودن آنان با خويش بود.
بسياري از اين قبايل در همان سال‌هاي نخست به اسلام ايمان آوردند و برخي ديگر چون تغلب به تدريج در سده‌هاي بعد مسلمان شدند.

پي­نوشت­ها
* عضو هيأت علمي گروه تاريخ دانشگاه اصفهان
** دانشجوي كارشناسي ارشد تاريخ اسلام دانشگاه اصفهان
* به زور جنگ آنجا را گشودند.
1. رسول جعفريان، تاريخ خلفا (قم، دليل ما، 1382) ص 56.
2. محمد محمدي ملايري، تاريخ و فرهنگ ايران در دوره انتقال از عصر ساساني به عصر اسلامي (تهران، توس، 1375) ج 2، ص 57.
3. ابوعبدالله حمزه اصفهاني، تاريخ سني ملوك الارض و الأنبيا، ترجمه جعفر شعار (تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1366) ص 99.
4. ابوالحسن علي بن حسين مسعودي، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاينده (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1344) ج 2، ص 169.
5. حمزه اصفهاني، پيشين، ص 99.
6. همان، ص 100.
7. آذرنوش آذرتاش، نفوذ فارسي در فرهنگ عرب جاهلي (تهران، توس، 1374) ص147.
8. حمزه اصفهاني، پيشين، ص 102.
9. آذرنوش، پيشين، ص 148.
10. حمزه اصفهاني، پيشين، ص 99.
11. ياقوت بن عبدالله حموي، معجم البلدان، مقدمه محمد عبدالرحمن المرعشلي (بيروت، داراحياء الثراث العربي، موسسه التاريخ العربي، بي‌تا) ج 3، ص 303.
12. احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي (تهران، علمي فرهنگي، 1362) ج 1، ص 255.
13. ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، شرح و حاشيه عبداعلي مهنا و سمير جابر (بيروت، دارالكتاب العلميه، 1407 ق) ج 2، ص 96.
14. پيگو لوسكايا و نينا ويكتورونا، اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده‌هاي چهارم و پنجم ميلادي، ترجمه عنايت الله رضا (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي پژوهشگاه علوم انساني، 1372) ص 630.
15. نسطوريان به دو جنبه الهي و بشري در وجود عيسي(سلام الله عليه) معتقد بودند ولي بر جنبه بشري تاكيد بيشتري داشتند، فليپ خوري، حتي، شرق نزديك در تاريخ، ترجمه قمر آريان (تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1350) ص 184.
16. مونوفيزيت‌ها به اتحاد طبيعت الهي و انساني در وجود عيسي اعتقاد داشتند و بر جنبه الهي عيسي تاكيد مي‌كردند آنان جنبه بشري عيسي را در جنبه الهي او منحل شده مي‌دانستند. يعقوب البرادعي انديشه منوفيزيتي داشت و يعقوبيان به او منتسب هستند.
17. ارتدكس‌ها معتقد بودند دو طبيعت يا ذات بشري و الهي در مسيح جمع شده است در حالي كه هر يك از صفات و ويژگي‌هاي خاص وي حفظ شده است. اعتقاد نامه‌اي كه شوراي چالسدون صادر كرد بر اين نظر بود كه حضرت عيسي مسيح داراي دو حقيقت ذاتي مشابه است. اين آيين مذهب رسمي امپراتوري شرقي گرديد.
18. پيگو لوسكايا، پيشين، ص 624.
19. همان، ص 630.
20. ياقوت حموي، پيشين، ص 333.
21. همان، ص 348.
22. همان.
23. بن الحسن علي بن محمد، شابشتي، الديّارات، مصحح كوريكس عواد (بغداد، مطبعة المعارف، 1951) ص 158.
24. ياقوت حموي، پيشين، ص 368.
25. محمد بن اسحاق بن نديم، الفهرست، ترجمه محمد رضا نجد (تهران، اميركبير، 1366) ص 163.
26. آذرنوش، پيشين، ص 169.
27. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام (بيروت، مكتب النهضة، 1978 م) ج 6، ص 596.
28. همان، ص 124.
29. ابوالفرج اصفهاني، پيشين، ج 2، ص 127.
30. ياقوت حموي، پيشين، ص 358 ذيل «دير».
31. اوليري، دلبيسي، انتقال علوم يوناني به اسلام، ترجمه احمد آرام (تهران، جاويدان، 2535) ص 106.
32. ابوالفرج اصفهاني، پيشين، ج 2، ص 101.
33. همان، ص 128.
34. علي بن احمد (ابن حزم الاندلسي)، جمهره الانساب العرب (بيروت، دارالكتب العلميه، 1403 ق) ص 486.
35. يعقوبي، پيشين، ج 1، ص 218.
36. همان، ص 336.
37. ياقوت حموي، پيشين، ص 308.
38. همان، ج 5 و 6، ص 81.
39. يعقوبي، پيشين، ج 1، ص 283 ـ 281.
40. ابويوسف يعقوب بن ابراهيم، الخراج، تصحيح و شرح احمد محمد شاكر (بيروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر، بي‌تا) ص 146.
41. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، العبر و ديوان المبتدأ و الخبر في ايام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوي السلطان الاكبر، ترجمه عبدالمحمد آيتي (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1364) ج 1، ص 198.
42. يعقوبي، پيشين، ج 1، 283.
43. ياقوت حموي، پيشين، ص 346.
44. همان، ص 324.
45. ابن خلدون، پيشين، ج 1، ص 495 ـ 493.
46. پيگولوسكايا، پيشين، ص 625.
47. همان.
48. ياقوت حموي، پيشين، ص 339.
49. حمزه اصفهاني، پيشين، ص 113.
50. يعقوبي، پيشين، ج 1، ص 280.
51. عبدالحسين زرين كوب، تاريخ مردم ايران (تهران، اميركبير، 1380) ص 291.
52. يعقوبي، پيشين، ص 280؛ ياقوت حموي، پيشين.
53. ابوالفرج اصفهاني، پيشين، ج 2، ص 120.
54. عبدالحسين زرين كوب، پيشين، ص 290.
55. ابوحنيفه احمد بن داود دينوري، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوي دامغاني (تهران، نشر ني، 1366) ص 142.
56. احمد بن يحيي بن جابر بلاذري، فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل (بي‌جا، نقره، 1367) ص 345.
57. همان.
58. عزالدين ابي الحسن علي بن الكرام (ابن اثير)، الكامل، ترجمه سيد حسين روحاني (تهران، اساطير، 1371) ج 3، ص 1272.
59. بلاذري، پيشين، ص 346.
60. همان.
61. ابن اثير، پيشين، ج 3، ص 1274.
62. بلاذري، پيشين، ص 353.
63. محمد بن جرير طبري، تاريخ الرسل و الملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده (تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352) ج 3، ص 1275 - 1274.
64. همان، ج 4، ص 1492.
65. همان، ص 1494.
66. همان، ص 1495.
67. بلاذري، پيشين، ص 347.
68. همان، ص 350.
69. همان، ص 352 ـ 351.
70. همان، ص 352.
71. ابن خلدون، پيشين، ج 1، ص 495.
72. بلاذري، پيشين، ص 354.
73. همان، ص 353 ـ 354.
74. همان.
75. همان.
76. ابن اثير، پيشين، ج 4، ص 1516.
77. ابن اثير، پيشين، ج 3، 1284؛ ابن خلدون، پيشين، ج 1، ص 495.
78. طبري، پيشين، ج 4، ص 1522.
79. شهاب الدين احمد بن عبدالوهاب نويري، نهاية الارب في فنون الادب، ترجمه محمود مهدوي دامغاني (تهران، اميركبير، 1364) ج 4، ص 156.
80. بلاذري، پيشين، ص 358.
81. نويري، پيشين، ص 155.
82. بلاذري، پيشين، ص 358.
83. همان.
84. ابن اثير، پيشين، ج 3، 1338 - 1335.
85. بلاذري، پيشين، ص 361.
86. همان.
87. طبري، پيشين، ج 4، ص 1614 - 1613.
88. دينوري، پيشين، ص 147.
89. ابن اثير، پيشين، ج 3، ص 1345.
90. بلاذري، پيشين، ص 364 - 633.
91. همان، ص 364.
92. همان، ص 364 - 366.
93. همان، ص 366 - 379.
94. همان، ص 376.
95. همان، ص 377 - 378.
96. همان، ص 377 - 378.
97. طبري، پيشين، ص 1522.
98. بلاذري، پيشين، ص 355 - 356.
99. طبري، پيشين، ج 4، ص 1494.
100. ابن خلدون، پيشين، ج 1، ص 491.
101. توماس آرنولد، تاريخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتي (تهران، دانشگاه تهران، 1358) ص 37.
102. همان، ص 36.
103. طبري، پيشين، ج 5، 1840.
104. پيگولوسكايا، پيشين، ص 624 - 625.
105. توماس آرنولد، پيشين، ص 38.
106. همان، ص 36.
107. بلاذري، پيشين، ص 262 - 263.
108. همان، ص 264.
109. جواد علي، پيشين، ص 596.
110. لويي ماسينيون، خطط الكوفه و شرح خريطتها، ترجمه المصعبي (صيدا، العرفان، 1939 م) ص 25.
111. لويي ماسينيون، پيشين، ص 23.
فهرست منابع

- ابن اثير، عزالدين ابي الحسن علي بن الكرام، الكامل، ترجمه سيد حسين روحاني، تهران، اساطير، 1371.
- ابن حزم الاندلسي، علي بن احمد، جمهرة الانساب العرب، دارالكتاب العلميه، بيروت، 1403 ق.
- ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، العبر و ديوان المبتدأ و الخبر في ايام العرب و العجم و البرير و من عاصرهم من ذوي السلطان الاكبر، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات و فرهنگي، 1364.
- ابن نديم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه محمد رضا نجد، تهران، اميركبير، 1366.
- ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، شرح و حاشيه عبداعلي مهنا، سمير جابر، بيروت، دارالكتاب العلميه، 1407 ق، ج 2 و 4.
- ابويوسف قاضي، يعقوب بن ابراهيم، الخراج، تصحيح و شرح احمد محمد شاكر، بيروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر، بي‌تا.
- آذرنوش، آذرتاش، نفوذ فارسي در فرهنگ عرب جاهلي، توس، تهران، 1374.
- آرنولد، توماس، تاريخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتي، تهران، دانشگاه تهران، 1358.
- اوليري، دلبيسي، انتقال علوم يوناني به اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، جاويدان، 2535.
- بلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل، بي­جا، نقره، 1367.
- پيگولوسكايا، نينا ويكتورونا، اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده‌هاي چهارم و پنجم ميلادي، ترجمه عنايت الله رضا، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي پژوهشگاه علوم انساني، 1372.
- جعفريان، تاريخ خلفا، قم، دليل ما، 1382.
- حتي، فليپ خوري، شرق نزديك در تاريخ، ترجمه قمر آريان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1350.
- حمزه اصفهاني، ابوعبدالله حمزه بن اصفهاني، تاريخ سني ملوك الارض و الأنبيا، ترجمه جعفر شعار، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1366.
- دينوري، ابوحنيفه احمد بن داود، اخبارالطوال، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، نشر ني، تهران، 1366.
- زرين كوب، عبدالحسين، تاريخ مردم ايران، تهران، اميركبير، 1380.
- شابشتي، بن الحسن علي بن محمد، مصحح، الوّيارات، كوركيس عواد، بغداد، مطبعه المعارف، 1951.
- طبري، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352.
- علي، جواد، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، مكتب النهضه، 1978م.
- ماسينيون، لويي، خطط الكوفه و شرح خريطتها، ترجمه المصعبي، صيدا، العرفان، 1939م.
- محمدي ملايري، محمد، تاريخ و فرهنگ ايران در دوره انتقال از عصر ساساني به عصر اسلامي، تهران، انتشارات توس، 1375.
- مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1344.
- نويري، شهاب الدين احمد بن عبدالوهاب، نهايه الارب في فنون الادب، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، اميركبير، 1364.
- ياقوت الحموي، ياقوت بن عبدالله، معجم البلدان، قدم لها، محمد عبدالرحمن المرعشي، بيروت، داراحياء التراث العربي، موسسه التاريخ العربي، بي‌تا.
- يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، علمي فرهنگي، 1362.

این مطلب رو به درخواست یکی از دوستان گذاشتم که امیدوارم به کارش بیاد. 

 تاریخ یعقوبی (قرن سوم هجری) قدیمی ترین کتب



عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 325
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 9 شهريور 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: