نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی

 

دیشب با اووو داشتم با یکی از دوستامون حرف می زدم که الان دیگه رفته ایران. گفتم چه خبر؟ گفت استاد دکترای آلمانم داره میاد ایران.( قبلا به دوستم گفته بوده که دوست داره بره ایران و قصد داره بره).

میگم کی؟ میگه امشب! ساعت 5 می رسه (یعنی پنج صبح امروز رسیده!). گفتم خب کجا میره ایران؟ میگه هیچی ، یکی دو روز پیش براش نوشتم چه خبر؟ کجا هستی؟ ایران بیای کجا می خوای بری؟ گفت آدرس خونه تو بده میام اونجا خنده. حالا بیچاره الان به مدت حدود ده روز مهمون خارجی داره!

میگم خب کجاها می خوای ببریش؟ میگه کلاسامو یه کمی کمتر کردم که ببرم بگردونمش، ولی خب بازم نمی تونم که همه ی کلاسامو کنسل کنم.می برمش اصفهان اینا احتمالا. ولی خودش گفته می خوام برم Mullah Stadt (شهر ملاها، منظورش همون قمه نیشخند).

خلاصه که اینم یکی از جاذبه های گردشگری خارجی هاست دیگه، دست کم نگیرینش چشمک.

حالا جالبه انقد هم بنده خدا رو ترسوندن که نگو! دوستم میگه گفته بهم گفتن اگه لباس آستین کوتاه بپوشی دستگیرت می کنن تعجب!

حالا دوست ما هم بهش گفته نه بابا، اصلا بیا شلوارک بپوش! حالا من نگرانم بیچاره شلوارک بپوشه واقعا بگیرنش نیشخند.

به دوستم میگم نبری با اتوبوس و بی آر تی ببریش آبروریزی بشه برامونا! یه کمی حفظ آبرو کن، جاهای شلوغ نبرش. میگه نه بابا، اتفاقا می خوام ببرم بی آر تی و مترو سوارش کنم ببینه ما چیا داریم لبخند. دعا کنین از تو مترو و بی آر تی جون سالم به در ببره!

این دوستمون آلمانی درس میده تو ایران. میگه استادم گفته یه روز میام ببینم تو کلاست چیا میگی؟ چیکار می کنی؟ این دوست ما هم کلا اهل کل کل کردن و بحث کردنه. میگه بهش گفتم آماده شون میکنم واسه ارتش جندالله خنده.

حالا الان من مشتاقانه منتظرم سفر این استاده تموم بشه، از دوستمون بپرسم ببینم چطور گذشته بهش!

--

این استاده زن و بچه داره، ولی فک می کنم تنها رفته ایران. احتمالا اول گفته تنها برم، اگه امن بود، بعدا دست زن و بچه رو بگیرم ببرم چشمک.

 

عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 678
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی

 

امروز آخرین جلسه ی کلاسمون بود. همه ی بچه ها نبودن. دو تا از بچه ها فقط برای خداحافظی اومدن یه پنج دقیقه ای و رفتن. یکی از بچه ها هم بعد از ساعت اول، یعنی وقت زنگ تفریح خورد، دیگه خداحافظی کرد و رفت.

یه عالمه هم عکس گرفتیم. یکی از بچه ها آیفون شیش داره. مردم چقد پولدارن واقعا! تو بیست سالگی بدون اینکه خودش درآمد داشته باشه، آیفون داره. باریک الله به این خانواده ها چشمک.

اکثر بچه ها مدت زیادی آلمان نیستن و آلمانو ترک می کنن. حالا بعضی ها فردا پس فردا، بعضی ها یه هفته دیگه. یکی از بچه ها که موقع خداحافظی گریه اش گرفته بود. خودش یه هفته دیگه میره. دفترشو داد براش یه چیزی بنویسیم. به منم گفت اگه دوست داری فارسیشو بنویس، من خط فارسی رو دوست دارم، هرچند نمی فهمم. منم یه متن انگلیسی نوشتم، زیرش هم فارسیشو نوشتم. البته خیالتون راحت، نمکدان بی نمک شوری ندارد/ دل من طاقت دوری ندارد ننوشتم نیشخند.

زنگ دومو فقط حرف زدیم. معلم از بچه ها می پرسید تصورتون راجع به آلمان چی بود؟ اینجا چطور بود؟ چه فرقی داشت با تصوراتون و خلاصه از این حرفا

بچه ها هر کدوم نظرشونو گفتن. بعدش هم همین طوری یه کمی بحث شد راجع به چیزای دیگه. من داشتم با پسر هندی صحبت می کردم که از من پرسید تو کار می کنی، من گفتم آره. اون پسر دومینیکنی هم شنید و کلا شروع کرد به سوال پرسیدن نیشخند. کلا تا وقتی بحثو نمی فهمه آدم در امانه، اما امان از وقتی که بفهمه دارین چی می گین چشمک.

از اینکه چیکار می کنم پرسید و رشته ام چیه و این حرفا. یه کمی براش توضیح دادم، گفتم تا ارشد تو ایران خوندم، برای دکترا اومدم. میگه مگه زنا هم تو ایران می تونن درس بخونن؟خنثی حیف که پ ن پ رو تو آلمانی بلد نبودم نیشخند. اصلا باور نمی کرد زنا بتونن تو ایران درس بخونن، حتی بعد از اینکه بهش گفته بودم میشه درس خوند!!

البته معلممون هم در مورد این جور تصورا سریعا موضع می گیره و دفاع می کنه. حتی بیشتر از خود من. برگشت بهش گفت تو ایرن تقریبا تمام زیر سی ساله ها تحصیلات دانشگاهی دارن. تعداد آدمای زیر سی سالی که تو ایران تحصیلات دانشگاهی دارن از آلمان بیشتره. حتی دانشگاهاشم از خیلی از دانشگاهای ایتالیا و یونان (خود معلممون یونانیه) بهتره. بچه هاش که میان اینجا خیلی بچه های موفقی هستن.

خلاصه یه جوری از ما تعریف کرد که من خودم باورم نمی شد این جوری باشیم نیشخند.

البته کلا از همه دفاع کرد، گفت حتی اون کشورهای عربی هم که توی خاورمیانه هستن زناشون اگه بخوان می تونن برن دانشگاه. حالا ممکنه بعضی ها نخوان، اما ممنوعیتی نداره. یا مثلا تو هند هم همین طوره. ممکنه تصور مردم این باشه که زناشون تحصیلات خوبی ندارن در حالی که این طوری نیست.

یکی از بچه ها گفت یا مثلا ملاله. ملاله رو می شناسی (البته با تلفظ آلمانی مالالا)؟ پسره میگه مالاریا؟ مالاریا که بیماریه خنده. نفهمیدیم به شوخی گفت یا جدی، ولی در نهایت فک کنم ملاله رو نمی شناخت.

--

راستی یه چیزیو دو قرنه می خوام بنویسم، هی یادم میره. می دونین "روحانی/آخوند" به آلمانی چی میشه؟ میشه "ملا" (Mullah). چون واسه ما ایرانی ها کاربرد داره، گفتم بدونین بد نیست چشمک.

جالب بود که من یه بار اینو به معلم/شاگرد کلاس آلمانی/فارسیم گفتم، یعنی گفتم روحانی، نفهمید چی میگم، گفتم Clergyman، نفهمید چی میگم. براش پانتومیم بازی کردم، گفت آها ملا. بعد من فک کردم این چون فارسیش خوبه، این کلمه رو از باباش یاد گرفته. چند وقت پیش همسر که رفته بود با معلم/شاگرد کلاس آلمانی/فارسیش صحبت کنه اومد بهم گفت روحانی به آلمانی میشه ملا! من تازه اونجا دوزاریم افتاد که اون پسره بیچاره فارسی نگفته، داشته آلمانی می گفته نیشخند.


عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 563
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی

 

این روزا دیگه روزای آخر کلاسه. بچه ها یه خط در میون میان. کلا سر کلاس شیش نفر بودیم امروز (کل کلاس 14 نفره).

درس آخر هم مثل اینکه چیز خاصی نداره، معلم خیلی بهش گیر نمیده. بیشتر باهامون صحبت می کنه، یه سری برگه بهمون میده حل کنیم. خیلی رو کتاب تاکید نمی کنه. فقط سعی می کنه قسمت های reading رو حتما سر کلاس انجام بدیم که یه سری اصطلاحا و کلمه هاشو برامون معنی کنه.

بعد از زنگ تفریح، کل ساعت به حرف های دختر روس و پسر دومینیکنی اختصاص پیدا کرد!!

امروز هیچ اسپانیایی ای سر کلاس نداشتیم، کلی طول می کشید تا حرفای این پسر دومینیکنی رو بفهمیم!

داشت راجع به این صحبت می کرد که می خواد برگرده اسپانیا، پیش خانواده اش. ولی گفت "به زودی" برمی گرده آلمان. معلم می گه مثلا کی؟ اکتبر اینا. میگه نه مثلا ژانویه اینا. نمی دونستیم سال بعد هم میشه "به زودی" باشه خنثی.

تو توضیحاش گفت که با هواپیما میان، خانواده اشو هم میاره. گفتیم خب اسباب و اثاثیه ی خونه رو می خوای چیکار کنی؟ میگه با ماشین میارم. میگیم خب پس با ماشین میای نه با هواپیما. میگه نه با هواپیما میام خنثی.

کلا هم این وسط معلم همه اش پانتومیم بازی می کرد تا طرف بفهمه چی میگه نیشخند، حتی برای کلمه های ساده ای مثل رانندگی کردن! فک کنم نصف خنده های سر کلاسمون هم به خاطر همین پانتومیمایی باشه که معلممون مجبوره بازی کنه!

خلاصه، بعد از هزار بار سوالو به شیوه های مختلف توضیح دادن، معلوم شد که منظورش اینه که اول خانواده شو میاره اینجا، خودشم باهاشون میاد. بعد برمی گرده اسپانیا، با ماشین میاد! ماشینش 7 نفره است و به اندازه ی وسایل خونه شون جا داره! البته مشخصا با همچین ماشینی دیگه نمیشه مبل و این چیزا رو آورد! نهایتا چهار تیکه ظرف و تلویزیونو بتونه بیاره.

معلم ازش پرسید خب اینجا می خوای چیکار کنی؟ کار پیدا کردی؟

گفت یه دوست خیلی خوب داریم اینجا که گفته اولش بیاین پیش من یه ماه اولو تا بتونین کم کم جا بیفتین. برای خانومم هم که آرایشگره کار پیدا کرده، برای منم کار پیدا کرده. همه گفتن عجب دوست خوبی.

گفت یه انجیل هم بهم داده که 70 80 یورو قیمتشه.

اینو که گفت، معلممون گفت می شناسی این دوستتونو؟ مطمئنی یه آدم افراطی نیست و قصدش شست و شوی مغزی کردن شما نیست؟ آخه این خیلی عجیبه که یه نفر بگه یه خانواده ی چهار نفری بیان خونه ی من تا وقتی خونه پیدا نکردین پیش من بمونین، برای اعضای خانواده هم کار پیدا کنه!

پسره (نمی دونم چون رو به روش بودم، یا به صورت منظور دار) به من نگاه کرد، گفت مگه مسیحی افراطی هم داریم؟!!

معلم هم گفت بله، تو همه ی ادیان افراطی داریم. به هر حال حواست باشه که طرف آیا در مقابل کاری که میکنه انتظار خاصی ازت داره یا نه.

خلاصه، گفت نه، بهش مطمئنیم.

بعد یه کمی معلم راجع به کاری که قراره بکنه پرسید. هرچی می گفت نمی فهمید. خودش میگه حرفای تو رو بهتر می فهمم. من هی سعی می کردم به زبون ساده تر (البته همچین سعی هم نمی کردم، پیچیده تر از اون نمی تونستم حرف بزنم اصلا نیشخندچشمک) براش توضیح بدم سوالو.

گفتم خب الان قراردادتو امضا کردی؟ میدونی کجا قراره کار کنی؟ گفت نه هنوز، ولی دوستم برامون کار پیدا می کنه.

معلم که بیشتر سوال کرد معلوم شد دوستش گفته براش یه کاری تو پست پیدا می کنه. حالا کاره چیه؟ بردن نامه ها به خونه ها (همون کار پست چی خودمون). این کار تو آلمان یه کار دانشجویی حساب میشه که براش ساعتی پول میدن، مثلا ساعتی 8 یورو. بعد هر روز هم که آدمو تمام وقت نمی خوان. مثلا روزی سه ساعت میری کار می کنی.

می گفت یه کار دیگه هم بهم گفته می تونی انجام بدی، برم تو مدرسه کار کنم. معلم گفت خب چه کاری؟ برای موسیقی؟ (آخه یه سری ابزارآلات موسیقی بلده و آموزش هم میده). میگه نه، برای کارهای خدماتی! طرف بهم گفته ساعتی 11 یورو میدن. معلم هم روشنش کرد که ولی این کارا فقط روزی چند ساعته. مثلا مدرسه میگه بیا اینجا رو تمیز کن ساعتی 11 یورو، ولی فقط روزی دو سه ساعت میگه بیا.

کلا اینا رو که گفت اصلا جو کلاس یه جوری عوض شد. همه تا اون موقع داشتن می خندیدن، ولی اونجا تازه فهمیدن با چه فاجعه ای رو به رو ان؛ یه بنده خدایی که انقد ساده لوحه که می خواد دو تا بچه و خانومشو بیاره آلمان و به امید کارهای خدماتی برای خودش یه زندگی درست کنه، اونم کارهایی که به طور نرمال میشه ازشون ماهی 400 500 یورو درآورد.

من تا همین امروز فکر می کردم فقط تصور بعضی از ما ایرانی ها و یه سری دیگه شبیه خودمون (که از کشورای خیلی دور میان) خیلی آرمان گرایانه و بهشت گونه است نسبت به آلمان. ولی امروز فهمیدم، مردم از یکی دو تا کشور اون ور تر، از اسپانیا، هم که می خوان بیان، همین تصورو دارن.

به هر حال، معلممون تمام تلاششو کرد که قانعش کنه اول یه کار درست و درمون پیدا کنه، بعد با اطمینان زن و بچه شو بیاره. ولی معلوم نیست چقدر به عمل این پسر دومینیکنی گوش بده به حرف معلم.

حتی منی که فقط 4 سال فقط تو آلمان زندگی کردم هم می تونم فاجعه ی یه زندگی اون مدلی رو تصور کنم، چه برسه به معلممون که سال هاست اینجاست! بیچاره خیلی تلاش کرد پسره رو قانع کنه که این طوری نمی تونه لزوما زندگی بهتری داشته باشه، ولی مطمئن نیستم طرف قانع شده باشه.


عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 577
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی

 

این روزا زیاد می خندم. نمی دونم تاثیر زعفروناس که هر روز دارم می ریزم تو غذا یا تاثیر دختر 21 ساله ی خوش خنده ای که تو کلاس هر روز کنارم می شینه چشمک. به هر حال هر چی هست، ما که راضی ایم لبخند. واقعا بعد از مدت ها این کلاس اولین جاییه که از ته دل انقد می خندم که اشکم در میاد. اونم چند بار در روز!! حتی وقتی تو خونه دارم اتفاقایی که افتاده رو برای همسر تعریف می کنم.

 

عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 582
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی

 

دیگه از بس عنوانام "امروز" و "دیروز" و "امروز و دیروز" بود، خودم خسته شدم! کلا ترجیح دادم بگم عنوان نداره!

این هفته، هفته ی آخر کلاسمونه. یعنی 21 ام این ترم کلاس آلمانیمون تموم میشه. از اول سپتامبر میریم ترم بالاتر.

آخر هر درس و آخر هم ترم یه امتحان داره. اما تو آلمان کلا با امتحان کار نمی کنن. اینجا فقط پولو می شناسن چشمک، ازتون امتحان نمی گیرن، چه یاد بگیرین، چه نگیرین میتونین برین ترم بالاتر. البته اگر هم خواستین می تونین کلاستونو دوباره تکرار کنین.

کسایی که قراره به صورت طولانی مدت تو آلمان وایستن (مثل کسایی که قرارداد کاری دارن یا اینجا پناهنده ان) می تونن تو کلاس های فشرده شرکت کنن، همه ی پول کلاسو بدن، بعد از اینکه تا ب1 خوندن، امتحانی بدن به اسم Telc و اگه قبول شدن، تقریبا پولی که پرداخت کردنو پس بگیرن (شاید یه کمی کمتر یا بیشتر).

امتحان Telc از امتحان معمولی هم سطحش (مثلا A2 Telc از A2 معمولی یا B1 Telc از B1 معمولی) پایین تره. هدفش هم فقط اینه که یه تسهیلاتی به این آدما داده بشه تا در حد مکالمه ی روزمره شون یاد بگیرن.

امروز معلممون سر کلاس اومد امتحان Telc رو شبیه سازی کنه، یه سری برگه بهمون داد که امتحان بدیم.

اینجا بر خلاف ایران، همیییییشه یه عالمه برگه ی دیگه رو هم همراه با کتاب کار می کنن، به جاش یه قسمت هایی از کتابو میذارن به عهده ی خودتون که انجام بدین. مثلا برای هر درس فکر می کنم به طور متوسط ما ده برگه از معلممون می گیریم. بعضی هاش بازیه که سر کلاس میگه با بغل دستیتون انجام بدین. بعضی هاش توضیحات یه سری گرامره، بعضی هاش سوال و جوابه، بعضی جاهش یه سری جاخالی و این جور چیزاست.

همیشه معلم کل دسته رو میده به نفر بغل دست خودش (امروز از سمت راستش داد)، میگه یه دونه وردار، بده به بغلی.

امروز برگه های امتحانو (که پنج تا بودن) یه دسته جدا کرد، داد به نفر بغل دستیش، گفت اینو نگه دار. ولی طرف متوجه نشد، فک کرد مثل همیشه باید 1 دونه برداره، بده بغلی. ولی نگاه کرد دید برگه ها با هم فرق دارن! معلم یه دو سه باری گفت تا بالاخره بچه ها متوجه شدن که باید کل 5 برگه رو با هم بدی به نفر بعدی!

خلاصه همه دوزاریشون افتاد و کل دسته رو هی رد کردن به بغلی. رسید به پسر دومنیکنی که نفر آخر بود (از سمت چپ معلم، یعنی درست بغل معلم)، اونم دسته رو رد کرده میده به معلم خنثیخنده.

کلاس پوکیده بود از خنده، بنده خدا هنوز متوجه نمی شد چی شده! حالا خوبه خیلی پسر خوش خنده و باجنبه ایه، هرچی بچه ها بهش می خندن، اصلا ناراحت نمیشه، اتفاقا برمی گرده به سمت ما، بلند می خنده لبخند.

امتحان شروع شده، پسر هندیه داره از دیکشنری گوشیش استفاده می کنه خنده. دختر روس و ایتالیایی صفحه ی اولو حل کردن، دارن با هم حرف می زنن! تا بالاخره معلم گفت برین قسمت بعدو حل کنین اگه صفحه ی اولتون تموم شد! یعنی کلا کلاسمون کلاسیه ها نیشخند!

--

کلاسمونو خیلی دوست داشتم، حیف که دیگه داره تموم میشه. اکثر بچه ها از سپتامبر نمیان. امیدوارم هم کلاسی های جدیدی که پیدا می کنم، مثل همینا با مزه و مهربون باشن.

 

عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 636
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی

 

امروز خیلی خانه داری کردم! مدت های مدیدی بود می دیدم یه عالمه زعفرون نسابیده داریم، هی می گفتم یه روز میام اینا رو خورد می کنم. امروز بالاخره اون روز بود!

خیلی وقتا که دوستامون میرن ایران، از ایران برامون زعفرون میارن. خودمونم که میریم میاریم. یکی از دوستامونم هست که ایرانه، هر کی میره ایران، بهش یه زعفرون میده بیاره برای ما! (البته این کارو واسه هممون می کنه، یعنی ما هم که بریم بهمون میده برای بقیه، کلا خیلی بچه ی بامحبتیه).

خلاصه، دیدم جدای از زعفرون خورد شده ای که الان دارم استفاده می کنم و فک کنم الان هنوز دو سه گرمش مونده باشه، هفت بسته زعفرون بود که تقریبا 7 مثقال بود!!

یه کم سرچ کردم ببینم چطوری باید اینا رو پودر کرد خب؟ تو یوتیوب دیدم خانومه گفت همین طوری که توی بسته اشه، داخل نایلون، با پشت قاشق (نه با قسمت تیزیش)، بکشین روی بسته؛ این قدر که پودر بشه.

یه کمی اون طوری تلاش کردم، دیدم نشد، ترجیح دادم به روش خودم عمل کنم و برم گوشت کوب بیارم! با گوشت کوبمون که پلاستیکیه، همون طوری از روی نایلون کوبیدم زعفرونا رو. خیلی خوب بود، توصیه می کنم این طوری زعفروناتونو بکوبین از این به بعد لبخند.

آخرش هم همه ی زعفرونا رو خورد نکردم، یکی دو بسته موند که دیگه واقعا جا نداشتم براش. یه ظرف زعفرون داشتیم که مال قبل بود و شسته بودمش، اونو پر کردم، یه دونه هم که اونی بود که الان استفاده می کردم و نصفه بود، اونم پر کردم.

بقیه رو گذاشتم بعدا خورد کنم. از فردا هم فک کنم باید تو همه ی غذاها زعفرون بریزم به جای زردچوبه چشمک.

البته اینم بگم که ماشاءالله زردچوبه هم در حد صادارات اضافه داریم نیشخند! همین طور چای گیاهی! الان مدت هاااااست که کلا چایی رو ترک کردیم. یادم نیست آخرین باری که چایی خوردیم کی بوده اصلا.

اون روش سوئیچ کردن به چایی گیاهی به جای چایی سیاه، خیلی تو ترکمون موثر بودها. اگه قصد ترک کردن دارین، شمام همین کارو بکنین. اول باید دوزشو کم کنین چشمک.

فک کنم ظهر یکی دو ساعتی درگیر این سابیدن زعفرونا بودم! بعدش هم که عصر شد و همسر می خواست بره بیرون، منم باهاش رفتم. البته من مقصدم فرق داشت! اول رفتم از سوپری خرید کردم، بعد هم رفتم از ترکا گوشت خریدم و پنیر.

از وقتی هم که برگشتم دارم تلاش می کنم فصل اول تزمو امروز تموم کنم، خیالم راحت بشه دیگه (این تیکه اش ربطی به خانه داری نداشت، ببخشید نیشخند).

عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 587
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
چقدر خوبه که میخندی ...

 

حالم یه جور خوب عوض میشه ...

 

 

http://panup.net/uploads/v50440_IMG__.jpg

عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 762
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
 

چگونه باور کنم ...!

 

محبت را ، عشق را ،  دوست داشتن را 

 

که همان لحظه ای که حس میکردم

 

او را پیدا کرده ام

 

تنها ترین بودم ...

http://panup.net/uploads/m813036_IMG__.jpg

عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 511
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی

بخدا من تو را قشنگ دوست دارم ...!

عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 556
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عکس دختر ایرانی
بهار هم رفت ...

 

تابستان یعنی

 

آشتی دوباره تو با طبیعت

 

مگر سر جنگ داری بانو

 

هر سال با " تیر " می آیی ...!

عکس دختر , عکس دختر ایرانی , عکس ایرانی , عکس بازیگران ایرانی , عکس بازیگر ایرانی, عکس زنان ایرانی, عکس زیباترین دختر ایرانی, عکس پسر ایرانی, عکس پسران ایرانی ، u;s nojv , u;s nojv hdvhkd , u;s hdvhkd

:: بازدید از این مطلب : 570
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 7 شهريور 1394 | نظرات ()